چگونه هدف خود را در زندگی شخصی پیدا کنیم؟
اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که در زندگی خود احساس رضایت نداشته و احساس بیهودگی میکنید؛ احتمالاً باید به دنبال پیدا کردن هدف زندگی تان بروید. هر چند ممکن است فهمیدن اینکه تا به امروز راه را اشتباه رفته اید، باعث ایجاد یک نگرانی بزرگ در زندگی شما شود، اما نگران نباشید. هیچوقت برای زندگی کردن به شیوه ایده آلتان دیر نیست، یک زندگی شاد و هدفمند. پس هدف زندگیتان را پیدا کرده و بعد از آن برای ساختن دنیایی که واقعاً دوست دارید در آن زندگی کنید، دست به کار شوید.
مطمئن باشید چیزی که نیاز است، تصمیم شما برای تغییر مسیر زندگیتان بوده و این تغییر تنها با هدفمند شدن انتخاب هایتان میسر خواهد بود. اگر سردرگم هستید و موضوع انتخاب یک هدف در زندگی، برایتان چالش برانگیز است کافیست مراحل زیر را دنبال کنید تا بتوانید زندگی خسته کننده و توام با بی انگیزگی و ناامیدی خود را به یک زندگی هدفمند و شاد و پرهیجان تبدیل کنید.
همچنین می توانید با مراجعه به لینک های زیر با راهکارهایی برای کشف استعداد ها و قهرمان شدن در آینده آشنا شوید.
>>> راهکارهایی برای کشف استعداد ها و قهرمان شدن در آینده <<<
ارزیابی علایق شخصی
1- یک دفترچه (لیست) هدف داشته باشد.
نوشتن هدف ها راهی نتیجه بخش برای ایجاد تغییرات در زندگی و آینده نگری شماست.
یک دفترچه اختصاصی تهیه کنید. این کار به شما کمک خواهد کرد علایق، اهداف و لذتهای بزرگ زندگیتان را مشخص کرده و آنها را یادداشت کنید.
نگران این نباشید که لیست شما چگونه به نظر می رسد، این دفترچه فقط برای خود شماست و هیچ فرد دیگری آن را نخواهد خواند. پس مهم این است که شما در نوشتن علایق و اهدافتان کاملاً راحت و صادق باشید، نه اینکه صرفاً جملات زیبایی درباره اهداف زندگی نوشته باشید.
2- از خودتان سؤال کنید.
برای دستیابی به اهداف زندگی، باید مشخص کنید که شما برای انجام دادن چه کارهایی علاقه ی بسیار زیادی دارید. اینکه در حال حاضر چه کارهایی انجام می دهید و چه چیزهایی باید تغییر کند تا زندگیتان هدفمند شود.
9 سؤالی که باید از خودتان بپرسید تا بتوانید هدفمندتر زندگی کنید.
1- چه زمانی بیشترین احساس خوشحالی و کامیابی را در زندگی داشته اید؟
2- چه چیزی باعث میشود که واقعاً به خودتان افتخار کنید؟
3- بیشتر چه خصوصیاتی از اطرافیانتان را تحسین میکنید؟
4- چه چیزی باعث میشود حس کنید واقعاً سرزنده و پرانرژی هستید؟
5- چقدر از زندگی روزمره خود راضی و خشنود هستید؟
6- تغییری که در زندگی شما را شادتر می کند چیست؟
7- چه بایدهایی در زندگی، بر خواستههایتان غلبه میکند؟
8- اگر میتوانستید چیزی را در دنیا تغییر دهید، چه چیزی را تغییر میدادید؟
9- اگر تنها یک هفته برای زندگی در اختیار داشتید، آن یک هفته را به چه شکل میگذراندید؟
3- لیست کارهای مورد علاقۀ خود را بنویسید.
شما باید در این لیست کارهایی را بنویسید که از صرف وقت برای انجام دادنشان لذت میبرید. این کارها میتواند مربوط به محل کارتان، زندگی شخصیتان و یا خانه باشد؛ کارهایی که باعث خوشحالی شما میشوند و از انجام دادنشان لذت میبرید، بدون اینکه هزینهای برای آن ها بپردازید. این دسته از کارها، کارهایی هستند که حین انجام دادنشان به اندازهای سرگرم آن ها شده که متوجه گذر زمان نمیشوید.
4- لیست افراد مورد علاقۀ خود در زندگیتان را بنویسید.
افراد و کارهای مورد علاقۀ شما در کیفیت زندگی شما و اینکه چگونه زمان خود را میگذرانید بسیار مهم هستند. چرا که میتوانند باعث تمرکز شما بر خواستهها و اهدافتان در زندگی شوند. تمرکز روی چیزهایی که واقعاً از صمیم قلب دوست دارید، حتی بدون دلیلی خاص، میتواند شما را به اهداف حقیقی زندگیتان نزدیک تر کند.
– اگر اصلی ترین علاقه شما خانوادهتان بوده ولی زندگی شما تحت تأثیر شغلی قرار گرفته است که شما را مجبور میکند زمان خیلی زیادی را دور از آن ها باشید، قطعاً احساس رضایت و خشنودی در زندگیتان نخواهید داشت. هر چند ممکن است به این موضوع مهم بی اعتنا باشید.
5- از برنامه ریزی معکوس استفاده کنید.
تصور کنید که در 90 سالگی به سر میبرید و از زندگی و گذشته فوقالعاده و پرهیجانی که داشته اید احساس رضایت می کنید. گذشتهای که برای خود تصور میکنید چگونه است و چه خصوصیات و ویژگی هایی دارد؟ حال به عقب بازگشته و مشخص کنید که برای داشتن زندگی که تصور کردید، چه کارها و مراحلی را باید تا رسیدن به سن 90 سالگی انجام داده و طی کنید.
– برای مثال شما خود را در 90 سالگی در میان فرزندان و نوه های خود تصور میکنید که دور تا دور شما را گرفتهاند، همچنین بعد از یک زندگی کاری موفق و در راه خدمت به جامعهتان بازنشسته شده و در خانه شخصی بزرگ و دلبازتان زندگی می کنید.
این به شما میگوید که دوست دارید یک خانواده بزرگ داشته باشید، دوست دارید شغلی داشته باشید که بتوانید به دیگران کمک کنید؛ و اینکه دوست دارید سنین بالای زندگیتان را به شکلی مستقل و دور از هیاهوی زندگی شهری بگذرانید.
برنامه ریزی معکوس در چنین موردی باید شما را به این تصمیم سوق دهد که از حدود 28 سالگی صاحب فرزند شوید، از حدود 25 سالگی در یک شغل با جایگاه اجتماعی خوب شروع به فعالیت کنید و اینکه سلامت جسمی خودتان را حفظ کنید تا این امکان را داشته باشید که در سنین بالا به طور مستقل زندگی کنید.
قدم نهادن فراتر از خود
1- تعیین هدف انسانیت
این یک سؤال ساده نیست و ممکن است نیاز به زمان زیادی داشته باشد تا به آن پاسخ دهیم. اما اگر بتوانید مشخص کنید که به نظر شما هدف یک انسان در این دنیا چیست میتوانید آن را در مقیاس کوچک در زندگی خودتان پیاده کنید.
– برای مثال ممکن است شما به این نتیجه برسید که هدفِ انسانیت کمک به یکدیگر در سراسر دنیاست. در نتیجه هدف شخصی خود شما میتواند کمک به جامعه خودتان باشد؛ و شما میتوانید تصمیم بگیرید چه کارهایی باید برای دستیابی به این هدف انجام دهید.
2- افرادی را پیدا کنید که برای شما الهام بخش هستند.
در مورد افرادی فکر کنید که میتوانند واقعاً برای شما الهام بخش باشند. این افراد میتوانند رهبران جهانی، شخصیتهای تاریخی و یا حتی فردی از اطرافیانتان باشد. به این فکر کنید چرا این افراد الهام بخش هستند و خصوصیات و ویژگیهای مثبتی که می خواهید از آنها الگوبرداری کنید را مشخص کنید.
– شما میتوانید این خصوصیات و ویژگیها را در دفترچه اهداف خود یادداشت کنید. به یاد داشته باشید که شما مجبور نیستید همۀ خصوصیات فرد مورد نظر را بپسندید و از آنها الگوبرداری کنید، بلکه شما این کار را برای آن دسته از خصوصیات افراد که شما را به اهدافتان نزدیکتر میکنند انجام خواهید داد.
3- از ناحیۀ امن خود خارج شوید.
ترک ناحیۀ امن خود به این معناست که دید وسیعتری نسبت به دنیای اطراف خود و انسانهای درون آن داشته باشید. ما معمولاً تمایل داریم در زندگی روزمرۀ خود کارها را به شیوۀ همیشگیشان انجام دهیم و چیزهای جدید را تا وقتی که مجبور نباشیم تجربه نکنیم! اما قدم گذاشتن خارج از حباب امن خود این فرصت را در اختیار ما قرار میدهد که دنیای وسیعتری را اطراف خود ببینیم. با این دید باز، میتوانید هدفمندانهتر جایگاه خود در اجتماع را ببینید و علایق و اهداف خود را بشناسید.
– وقتی توانستید به این سطح آگاهی نسبت به اطرافیان خود برسید، تصمیم بگیرید که چگونه میخواهید با آن افراد در تعامل باشید. مشخص کنید که دوست دارید دیگران شما را در چه جایگاهی ببینند و سعی کنید که در همان جایگاه باشید.
4- از دوستانتان دربارۀ نقاط قوت خود بپرسید.
در صورتی که درباره شناخت خصوصیات خود دچار مشکل هستید یا اگر دوست دارید علاوه بر آن، نظر افراد دیگر را هم بدانید میتوانید از دوستان و نزدیکتان بخواهید که نقاط قوتتان را به شما یادآوری کنند. چرا که ممکن است به نکتهای اشاره کنند که خود شما تا به حال به آن توجه نکرده باشید.
– برای مثال ممکن است به این موضوع توجه نکرده باشید که خصوصیتی از شما برای دوستانتان الهام بخش باشد. ممکن است یکی از دوستانتان بگوید: “من فکر میکنم توانایی تو در اجرا کردن یک برنامه خیلی خوب است و هیچوقت منتظر فرد دیگری نیستی که آن را عملی کند.”
شما میتوانید این نقطه قوت خود را به هدفتان پیوند بزنید.
5- به شکل مطلق فکر نکنید.
بسیاری از افراد فکر میکنند که همیشه هدف (یا شغل یا علایق) آن ها باید تنها حول یک موضوع خاص باشد. اما گاهی خواسته ی ما برقراری تعادل میان جنبههای مختلفی از زندگیمان است که موجب احساس رضایت درونی ما میشوند. تشخیص اینکه هدف شما ممکن است متشکل از بخشهای کوچک تری باشد شما را در دستیابی به هدفتان انعطاف پذیرتر میکند.
– برای مثال اگر هدف شما شادمانی و خوشبختی خود و دیگران باشد، ممکن است از اهداف کوچکتری مثل “احساس رضایت در محیط کار، شکیبایی در ارتباط با خانواده، خوشحال کردن کودکانتان و یا خوب گوش کردن به دوستانتان” باشد. همه ی این اهداف کوچکتر در جهت دستیابی به هدف نهایی شماست و در نهایت شما را به هدف کلیتان میرساند.
– تقسیم اهداف زندگی از بخشهای کوچکتر این مزیت را دارد که اگر یکی از این قسمت ها به خوبی پیش نمی رود و با مشکلاتی مواجه است، شما در رسیدن به هدفتان به کلی احساس شکست نمیکنید چرا که بخشهای دیگر به خوبی پیش میروند و باعث ایجاد حس رضایت درونی شما میشوند.
– برای مثال اگر زندگی کاری شما خیلی خوشحال کننده نیست ولی از طرف دیگر در زندگی خانوادگی و اجتماعیتان موفق بودهاید شما همچنان میتوانید امیدوار باشید که به سمت خوشبختی قدم برمیدارید.
6- هدفتان را تعیین کنید.
بعد از اینکه به شناخت مطلوبی درباره خود رسیدید و نگرش خود نسبت به دنیای اطرافتان را ارتقاء بخشیدید زمان آن رسیده تا مشخص کنید که دوست دارید هدف شما در زندگی چه باشد؟ به یاد داشته باشید مشکلی نیست اگر این هدف در آینده تغییر کند. مهم این است که شما در حال حاضر یک هدف منطقی را انتخاب کردهاید و در جهت رسیدن به آن گام برمیدارید، حتی اگر در آینده و با رشد فکری بیشتری که دارید تصمیم به تغییر آن بگیرید.
– هنگامی که هدف خود را مشخص کردید حتماً آن را بنویسید. آن را در جایی قرار دهید که هر روز جلوی چشمانتان باشد و آن را ببینید تا به خود یادآوری کنید که در زندگی چه می خواهید. هر روز باید از خودتان بپرسید که چه کاری برای نزدیک شدن به هدفتان انجام داده اید و سعی کنید تلاشتان را بیشتر کنید.
فن تریکس مطالعه مقاله زیر را نیز به شما پیشنهاد می کند.
>>> چگونه با نوجوانان ارتباط برقرار کرده تا آینده ای روشن برایشان بسازیم؟ <<<
* وارد بحث شوید و دیدگاه هایتان را به اشتراک بگذارید.
* پس از تایید دیدگاه، ارسال پاسخ توسط دیگران، و یا ثبت دیدگاه جدید توسط سایر کاربران در مطالب مورد علاقه خود، ایمیل اطلاع رسانی دریافت کنید.
* با دریافت لایک از سایر کاربران دیدگاه خود را به جایگاه های بالاتر برسانید.
* با ثبت دیدگاه سازنده و مفید، نظر نویسنده مطلب را جهت پین کردن دیدگاهتان جلب کنید.
* تنها با آموزش و یادگیری می توان آینده را ساخت. پس اگر مطلب یا دیدگاه مفیدی در رابطه با این مقاله دارید، حتما در قسمت دیدگاه ها با دوستان خود در میان بگذارید.